جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت


 
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»

  • -->

    تاریخ و سیره / مظهر حق / فصل دوم: اميرالمومنين عليه السلام از ديدگاه قرآن
    آيه‌ي «مباهله»

    آيه‌ي پنجم، آيه‌ي «مباهله» است که فوق‌العادّه اهميت دارد؛ به اندازه‌اي که وقتي مأمون از حضرت رضا«سلام الله علیه»در مورد بالاترين فضيلت اميرمؤمنان«سلام الله علیه»در قرآن مي‌پرسد، حضرت در جواب به اين آيه اشاره مي‌کنند[1].

    ائمّه‌ي‌طاهرين«سلام الله علیها» به اين آيه افتخار مي‌کردند.

    به اتّفاق شيعه، بلکه به اتّفاق تمامي مسلمين، اين آيه در مورد پيامبراکرم«صلی الله علیه و اله وسلم»، اميرمؤمنان «سلام الله علیه»،« فاطمه‌ي زهرا«سلام الله علیها» و حسنين«سلام الله علیهما» نازل شده است. شأن نزول اين آيه از اين قرار است که علماي مسيحي نجران خدمت پيامبراکرم«صلی الله علیه و اله و سلم» آمدند تا در مورد دين خودشان و اسلام با ايشان صحبت کنند تا ـ به خيال خود ـ حقّانيّت خود را در مقابل پيامبر«صلی الله علیه و اله و سلم» ثابت کنند، امّا قدرت پاسخ به سخنان و استدلالات آن حضرت را نداشتند. با اين حال، از سر لجبازي حاضر نشدند دين اسلام را بپذيرند. در نهايت قرار شد دو طرف مباهله کنند؛ به اين صورت که در بيابان جمع شده و از خدا بخواهند که هرکدام حقّند، باقي بمانند و گروه باطل نابود شود. قرار شد روز بيست و چهارم ذي الحجّه جهت مباهله جمع شوند. آيه‌ي شريفه نازل شد:

    «فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ[2]»

    هر گاه بعد از علم و دانشي که به تو رسيده، باز کساني با تو به محاجه و ستيز برخاستند، به آن‌ها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت مي‌کنيم، و شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت مي‌کنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنيم و لعنت خدا را بر دروغ گويان قرار دهيم.»

    پيامبر«صلی الله علیه و اله و سلم» هم طبق دستور آيه‌ي شريفه، اميرالمؤمنين«سلام الله علیه»،فاطمه‌ي زهرا«سلام الله علیها» و حسنين «سلام الله علیها»را نزد خود جمع کردند و فرمودند:

    اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ عِتْرَتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً

    خداوندا، اينان اهل بيت و خاندان من هستند، پس پليدي را از آنان بزدا و آنان را پاک گردان.

    قبل از اين که پيامبر«صلی الله علیه و اله وسلم» و اهل بيت«سلام الله علیهم» به محلّ قرار بروند، يکي از علماي مسيحي به بقيّه هشدار داده بود که اگر ديديد محمّد با خانواده و نزديکانش آمد، مباهله نکنيد (چون مشخص است چنين کسي که نزديک‌ترين افراد به خود را براي مباهله مي‌آورد، به حقّانيّت خود صد در صد يقين دارد)، امّا اگر به همراه اصحاب خود آمد، مباهله کنيد. آن‌ها هم وقتي ديدند پيامبر«صلی الله علیه و اله وسلم»به همراه چهار نفراز نزديک‌ترين افراد خانواده‌اش آمده، از مباهله صرف نظر کردند، امّا باز هم حاضر به پذيرش اسلام نشدند، بلکه پذيرفتند در قيموميّت حکومت اسلامي باقي بمانند و در مقابل جزيه بدهند[3].

    نکات مهمّي از اين آيه شريفه استفاده مي‌شود:

    اوّل اين که، در آن زمان و حتّي بعد‌ها مشهور بود که نوه‌ي دختري، فرزند انسان محسوب نمي‌شود؛ لذا به ائمّه‌ي طاهرين«سلام الله علیهم» اشکال مي‌کردند که چرا در مورد خودتان تعبير «ابن رسول الله» را به کار مي‌بريد. امّا اين آيه شريفه، خط بطلاني روي اين تصور کشيد و براي امام حسن و امام حسين«سلام الله علیهما»، تعبير «ابناءنا» را به کار برده است.

    نکته‌ي دوّم اينکه، در ميان زناني که نزد پيامبر«صلی الله علیه و آله وسلم» بودند، فاطمه‌ي زهرا«سلام الله علیهم» محبوب‌ترين آن‌ها بود که پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»» فقط او را به همراه خود براي مباهله برد.

    امّا مهم‌ترين نکته‌ي اين آيه‌ي شريفه که ائمّه‌ي اطهار«سلام الله علیهم» و شيعه هميشه به آن افتخار مي‌کردند و مي‌کنند، اين است که در اين آيه، اميرالمؤمنين«سلام الله علیه»،نفس پيامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» قلمداد شده‌اند و نکته‌ي اين تعبير اين است که پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»

     و اميرالمؤمنين«سلام الله علیه» از نظر فضائل يکسان هستند؛ هر فضيلتي پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» دارند، علي«سلام الله علیه»هم دارند و هر فضيلتي که اميرالمومنين«سلام الله علیه»دارند، پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»

     هم آن را دارند. تنها تفاوت اين دو وجود مقدّس، همان نبوّت است که پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»نبي بودند، امّا اميرالمؤمنين«سلام الله علیه»مقام نبوّت را نداشتند. قبلاً از قول پيامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» بيان شد که فرمودند: من و علي از نور واحد خلق شديم قبل از اين که آدم خلق شود. وقتي خداوند آدم را خلق کرد، آن نور را در صلب آدم قرار داد و همين طور اين نور، نسل به نسل در صلب‌هاي طاهر و مطهّر و ارحام طاهر و مطهّر منتقل شد تا به عبد المطلب رسيد. بعد از آن، قسمتي در صلب عبد الله قرار گرفت و قسمت ديگر در صلب ابو طالب.

    همچنين از اميرالمؤمنين«سلام الله علیه» در نهج البلاغه نقل کردم که فرمودند: در روزي که پيامبر مبعوث به رسالت شد، به من فرمود: تو هر آن چه من مي‌بينم، مي‌بيني و هر آن چه من مي‌شنوم، مي‌شنوي. تنها تفاوت من و تو اين است که من پيامبرم و تو وزيري.

    اعتقاد شيعه بايد همين باشد که چهارده معصوم نور واحد هستند و تفاوتي جز در همان نبوّت و امامت ميان آنان نيست، به طوري که اگر امام حسن و امام حسين «سلام الله علیه» به جاي همديگر بودند، امام حسن«سلام الله علیه» همان حادثه‌ي کربلا را مي‌آفريدند که امام حسين«سلام الله علیه» آفريدند و امام حسين«سلام الله علیه» نيز مانند امام حسن«سلام الله علیه» با معاويه صلح‌نامه را امضاء مي‌کردند. در زمان، تقدّم و تأخّر داشتند، امّا در فضيلت و انجام وظيفه تفاوتي نبود. به همين دليل در بعضي از روايات مي‌خوانيم که پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» فرمودند:

    إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَنِي وَ خَلَقَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ مِنْ نُورٍ وَاحِد[4]

    خلاصه، آن چه از قرآن و روايات استفاده مي‌شود، اين است که اميرالمؤمنين«سلام الله علیه» جان پيامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» است و لذا خداوند در آيه‌ي «مباهله» به جاي آن که به پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» بگويد: علي را همراه خود ببر، مي‌فرمايد: «بگو خودم را مي‌آورم». و اين فضيلت بزرگي است براي اميرالمؤمنين«سلام الله علیه»

    و بايد اضافه شود که اين فضيلت مختصّ اميرالمؤمنين«سلام الله علیه» نيست؛ ساير ائمّه«سلام الله علیهم»هم يکي پس از ديگري نفس پيامبراکرم«صلی الله علیه وآله و سلم» هستند[5].

     

     

    پی نوشت ها:

    [1]. وَ حَدَّثَنِي [سيد مرتضی] الشَّيْخُ [شيخ مفيد] أَدَامَ اللَّهُ عِزَّهُ أَيْضاً قَالَ قَالَ الْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا أَخْبِرْنِي بِأَكْبَرِ فَضِيلَةٍ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ«سلام الله علیه» يَدُلُّ عَلَيْهَا الْقُرْآنُ قَالَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا«سلام الله علیه» فَضِيلَةٌ فِي الْمُبَاهَلَةِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ» فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ«صلی الله علیه و آله و سلم»و الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ«سلام الله علیهما» فَكَانَا ابْنَيْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ«سلام الله علیها» فَكَانَتْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ«سلام الله علیه» فَكَانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَى أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ«صلی الله علیه و آله و سلم»وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لَا يَكُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ«صلی الله علیه و آله و سلم»بِحُكْمِ اللَّهِ تَعَالَى (الفصول المختارة من العيون و المحاسن، ص 38)   

    [2]. آل عمران / 61.

    [3]. ن. ک: بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، باب المباهلۀ و ما ظهر فيها من الدلائل و المعجزات، ج 21، صص 276 ـ 356؛ باب آيۀ المباهلۀ، ج 35، صص 257 ـ 271؛ إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقات آن، ج 3، صص 46 ـ 76 و ج 9، صص 70 ـ 91 و ج 14، صص 131 ـ 148 و ج 20، صص 84 ـ 87 و ج 22، صص 33 ـ 53 و ج 24، صص 2 ـ 23 و ج 30، صص 17 ـ 21 و ج 33، صص 21 ـ 25.

    [4]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 27، ص 131. احاديث ديگري بدين مضمون در باب اوّل از ابواب خلق و طينت و ارواح ائمّه با عنوان «بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم و أنهم من نور واحد» وجود دارد. (همان، ج 25، صص 1 ـ 35)

    [5]. اشکالاتي به استدلال به اين آيه وارد شده است که مهم‌ترين آن‌ها از اين قرار است (اشکالاتي است که فضل بن روزبهان از علماي اهل سنّت، بر کلام علامه‌ي حلّي در نهج‌الحق وارد کرده است):

    يکم. معمول اين است که مباهله كنندگان به هنگام مباهله، اهل بيت و نزديكان خويش را جمع مى‏كنند؛ لذا رسول خدا«صلی الله علیه و آله و سلم» فرزندان و زنان خويش را جمع كرد. پس صرف اين، فضيلتي نخواهد بود. «صلی الله علیه و آله وسلم»

     

    دوّم. مراد از (أنفس) در اين جا، مردان است؛ گويا خداى متعال فرمان داده تا پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»، زنان و فرزندان و مردان خانواده‌ي خويش را گرد آورد، كه زنان همان فاطمه«سلام الله علیها» است و فرزندان حسن و حسين«سلام الله علیهما»است و مردان، پيامبر  «صلی الله علیه و آله و سلم»  و على«سلام الله علیه»0

    .

    سوّم. ادّعاى مساوات پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» و علي«سلام الله علیه»

     كه از اين آيه استفاده کرده‌اند، قطعاً نادرست است و نادرستى اين سخن، از ضروريات دين است؛ زيرا هيچ يك از افراد اين امّت، اصولاً برابر با پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» نمى‏باشد و هر كس چنين ادعايى داشته باشد از دين خارج است. چگونه امكان دارد كسى با پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»، مساوى باشد، در حالى كه پيامبراكرم«صلی الله علیه و آله و سلم» رسول خدا و خاتم النّبيين بوده و در ميان پيامبران اولوالعزم از همه برتر است؟ هيچ كدام از اين ويژگي‌ها در على«سلام الله علیه» وجود ندارد. البته در اين آيه، فضيلت بزرگى براى على«سلام الله علیه»

     بيان شده است و اين فضيلت مسلّم است، امّا دليل بر امامت او نخواهد بود.

    مرحوم مظفّر در پاسخ به اين اشکالات چنين مي‌نويسد:                                    

    اوّلاً، اين ادّعا كه مباهله كنندگان عادت داشتند كه نزديكان خود را جمع كنند، ادّعاى دروغى است. اصل مباهله چه وقتى به شكل عادت درآمده بود تا جمع‏آورى خانواده و نزديكان در آن عادّى باشد؟ اگر چنين‏ رسمى معمول بود، حتماً نصارا به پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»اعتراض مى‏كردند؛ زيرا پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»

     بر خلاف اين عادت، عمل كرد و تنها تعداد اندكى از خانواده و نزديكانش را گرد آورد. E                                             

    F بر فرض كه چنين امرى، عادّى و معمول بوده است، امّا مخالفت پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» با اين شيوه‌ي معمول، دليل بر آن است كه عنايت الهى و كرامت پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» متوجّه همان افرادى است كه به امر خدا جمع

    شدند. و اين عنايت، ديگر نزديكان پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»مانند عباس«سلام الله علیه» و فرزندانش و ساير افراد بنى هاشم و دختران حضرت فاطمه«سلام الله علیها»و ديگر زنان پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» را كه در خانه‌ي ايشان زندگى مى‏كردند در بر نگرفت. اسقف نجران نيز دريافت كه اين افراد خاصّ، مورد عنايت خدا هستند و از شرافت و عظمت و اهميّت بسيارى در درگاه خدا برخوردارند؛ لذا با ديدن ايشان ـ مطابق روايتى كه به نقل از ابن اسحاق در كشاف آمده است ـ گفت: «من چهره‏هايى را مى‏بينم كه اگر خدا بخواهد كوهى را از جاى بركند، با آن‌ها بر مى‏كند.»

    ثانياً، اين که مراد از (انفس) در اين جا، مردان يعني رسول خدا«صلی الله علیه و آله و سلم»و علي«سلام الله علیه» باشد، به دو دليل نادرست است:

    1. دستور دادن شخصى به خود و دعوت خويشتن به كارى، نامعقول و بر خلاف نظر دانشمندان علم اصول است كه مى‏گويند: هيچ گوينده‏اى مشمول خطاب خود واقع‏ نمى‏گردد، مثلاً هر گاه كسى، گروهى را فراخواند، خودش در زمره‌ي فراخوانده‏شدگان به شمار نمى‏آيد.

    2. روايتى است كه ابن‌ حجر در الصواعق المحرقه ذيل همين آيه شريفه از دارقطنى نقل مى‏كند: «على در روز شورا با اين آيه با اهل شورا احتجاج نموده و فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا كسى غير از من در ميان شما هست كه از لحاظ خونى از من به پيامبر نزديك‌تر باشد؟ آيا كسى غير از من هست كه پيامبر او را نفس خود شمارد‌ و فرزندانش  را فرزندان خويش بداند و زنانش را زنان خود ذكر كند؟ مردم پاسخ دادند: به‌ خدا سوگند خير.»                                                                                              

    ثالثاً، اين سخن که هر كس مدّعى برابرى على«سلام الله علیه» با پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»باشد، از دين خارج است، خودش خارج شدن از راه حقيقت آشكار است؛ زيرا مقصود علّامه برابرى در ويژگي‌ها و كمالات ذاتى است، نه آن ويژگي‌هايى كه موجب برگزيدگى آن حضرت به پيامبرى وE Fامتياز او از على«سلام الله علیه»

    باشد. و اين‏ گونه برابرى، مفاد حديثى است كه در كتاب كنز العمال، باب فضائل على«سلام الله علیه»به نقل از ابن ابى عاصم و ابن جرير كه آن را صحيح نيز مى‏شمارد و طبرانى در الاوسط و ابن شاهين در السنه، وارد شده است:

    پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»به على«سلام الله علیه» فرمود: از خدا هيچ چيز را نخواستم مگر اين كه مانند آن را براى تو نيز خواستم. و هيچ چيز نيست كه از خدا خواسته باشم امّا به من نداده باشد، به استثناى مسأله‌ي نبوّت كه به من گفته شد پس از تو پيامبرى نيست.

    دليل ديگر، روايت مستفيضى است كه از پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»نقل شده مبنى بر اين كه «إن عليا منّى و أنا منه»؛ على از من است و من از على. پس اين آيه‌ي شريفه، بر امامت على«سلام الله علیه»دلالت دارد؛ زيرا برابرىِ او با رسول اكرم«صلی الله علیه و آله و سلم»در تمام خصوصيت‌ها به استثناى امتياز نبوّت، مستلزم آن است كه على«سلام الله علیه» نيز مانند پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»از مؤمنان نسبت به خودشان سزاوارتر باشد و از تمام جهات نسبت به ديگران برترى داشته باشد و پيروى او از ديگران، همانند پيروى پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»از ديگران ناممكن باشد. (دلائل الصدق لنهج الحق، ج 4، صص 401 ـ 406 با تلخيص)

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365